جدول جو
جدول جو

معنی تک تک - جستجوی لغت در جدول جو

تک تک
یکی پس از دیگری، یک یک، یکی یکی، یکایک، یک به یک
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
فرهنگ فارسی عمید
تک تک
یکی یکی یکی یکی فردا فرد: (تک تک وارد شدند)
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
فرهنگ لغت هوشیار
تک تک
((تَ تَ))
یکی یکی، فرداً فرد
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
فرهنگ فارسی معین
تک تک
به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکی یکی
متضاد: جمع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تک تک
از اصوات، نوعی نان که با آرد برنج و مغز گردو تهیه شود، یکی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کَ تَ)
صوتی که از زدن دست بر خمیر آید، چنانکه خمیرگیران کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بزن دست بر شکر من تکک تک
چنان چون زغاره پزد مهربانو.
(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 437 در ذیل معنی زغاره، نان گاورسین)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ تَ)
به یک روش دویدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دو نوار چرمی که به دو طرف کفل اسب متصل است
فرهنگ گویش مازندرانی
از روی بی میلی غذا خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جغجغه، نوعی اسباب بازی کودک
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از وسایل آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی
تحرک، جنبش
فرهنگ گویش مازندرانی
لبالب، پر، درست به اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی
روزی، آذوقه، وجهه و موقعیت
فرهنگ گویش مازندرانی
ظروف آشپزخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی اسباب بازی برای کودکان، نام قسمتی از آسیاب، پرگو –
فرهنگ گویش مازندرانی
احساس پشیمانی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی